گنجشک لبخندی میزند... 1 2 3 4 5 mahdi بازدید : 9 پنجشنبه 12 تیر 1393 نظرات (0) گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم… من می گریستم به اینکه حتی او هم محبت مرا از سادگی ام می پندارد...
مطالب مرتبط عاشقانه های کوتاه و زیبا تمام هوا را بو میکشم... خدایا... تنهایی فراموشی را بخاطر بسپار.. کمی عوض شدم زندگی... دلم داغون... نپرس چرا سیگار میکشی ! عاشقانه های کوتاه و دلنشین
ارسال نظر برای این مطلب متن شما نام آدرس سایت ایمیل کد امنیتی ارسال نظر خصوصی فقط برای نویسنده ذخیره مشخصات